ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

دوست داشتنی ما

تولد مامانی

راستی من یادم رفت در مورد تولدم بنویسم شب قبل تولدم کمی با بابایی بحث کردیم منم باهاش قهریدم فردا شب اونم حسابی سورپرایزم کرد مامان بزرگ اینارو دعوت کرده بود با کیکو کادو هووووووووووررررررراااااا    کلی خوش گذشت جای تو خالی بود فک میکردم تو دلم باشی ولی نشد ایشالا تا سال دیگه پیشمون هستی بعدش من و بابایی اینطولی سدیم ...
26 خرداد 1392

آمادگی کامل که بیای

سلام خیلی وقته که بهت سر نزدم چند وقته که اصلا حوصله ندارم و بی حسم دست ودلم به نوشتن نمیره ولی حالا که اومدم بذار واست بگم که بابایی به دلیل مشکلاتی برگشت و فعلا بیکاره تازه منم رفتم دندانپزشکی دندونمو درست کردم آزمایش قبل از بارداری هم دادم و هیچ مشکلی نداشتم فقط مرددیم که تا 2 ماه دیگه صبر کنیم یا نه آخه طاقتمون رفته تازه ترس این که همکارم باردار بشه و بارداری من عقب بیفته هم هست به همین خاطر من باید پیش دستی کنم ولی جدای همه اینا دلم میخاد که بچم نیمه اول سال بدنیا بیاد همینه که مرددم کرده و هنوز نتونسم تصمیم بگیرم ...
26 خرداد 1392

تصمیم مهم

سلام عزیزکم بالاخره من وبابایی تصمیمونو گرفتیم که هر چه زودتر شما رو به دنیا بیاریم الان حدود  روز هست که تصمیممونو عملی کردیم ولی نمیدونیم شما اومدی تو دل مامانی یا نه دل تودلمون نیس  طاقتمون رفته ولی باید حداقل تا یه هفته دیگه صبر کنیم تا بشه فهمید هستی یا نه امیدوارم که فرشته ها شمارو گذاشته باشن تو دلم ...
26 خرداد 1392

نی نی ناز نازی

عزیزم چرا انقد ناز میکنی ما کلی ماه پیش منتظرت بودیم ولی نیومدی انگار دوست داری پیش خدا بمونی ولی ما دوست داریم پیش ما باشی بازم این ماه داریم واسه اومدنت تلاش میکنیم امیدوارم که دیگه ناز نکنیو بیای ...
25 خرداد 1392
1